
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۲۹
۱
تا نفس هست به یاد تو برآرم نفسی
ناکسم گر فکنم جز تو نظر سوی کسی
۲
بر دلت گر گذرم نیست عجب ای دل و دین
زآنکه بر بخت جهان می گذری هر نفسی
۳
نقطه خال سیاهی که تو بر لب داری
فی المثل هست به گرد شکرستان مگسی
۴
دل من در غم دیدار تو می دانی چیست
در بهاران چو بود بلبل جان در قفسی
۵
از سر لطف به فریاد من مسکین رس
چون ندارم به جهان غیر تو فریادرسی
۶
چه کنم گر نکنم ناله و فریاد و فغان
کاروان رفت چرا بانگ ندارد جرسی
۷
آن نگارین جفاپیشه چه گویم که چه کرد
بی گناهی به من خسته جفا کرد بسی
تصاویر و صوت

نظرات