جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۳۶۱

۱

دلی ز دست بدادم ز روی نادانی

ز دست جور تو خوردم بسی پشیمانی

۲

بریختی به ستم خون دل ز دیده ما

کنون به گردن تو خون ماست تا دانی

۳

اگرچه دادن جان مشکلست در هجران

تو رخ نمای که تا جان دهم به آسانی

۴

اگر کشند به چین صورت نگار به دست

بگو که صورت جان کی کشد چنین مانی

۵

خیال دوست درآمد به دیده می گفتم

اگرچه هست خیالم به دوست می مانی

۶

مرا ز روی تو زین بیش صبر و طاقت نیست

بیا که بر دل پردرد من تو درمانی

۷

بیا و چاره کار جهان بجوی به لطف

وگرنه هم به غم حال خویش درمانی

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۵۰۳

نظرات