
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۶۳
۱
صبا تو حال دل تنگ ما نکو دانی
به گوش یار رسان حال ما چو بتوانی
۲
چو چشم سرخوش تو ناتوان و بیمارم
دمی تو نام من خسته بر زبان رانی؟
۳
ز جان و دل شده ام بنده ات بدار مرا
کسی ز خود نرمانید بنده جانی
۴
دلم به درد فراق تو سخت رنجوست
بیا که درد دل خسته را تو درمانی
۵
چو مسکن دل من ای صبا نسیم تو است
خوش آمدی تو همانا ز کوی جانانی
۶
به دامنت زده ام دست همّت از دو جهان
تو آستین جفا تا به چند بفشانی
تصاویر و صوت

نظرات