
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۷۲
۱
دلبرا با من جفا تا کی کنی
بگذرد کار جهان تا هی کنی
۲
گر بخوانی دفتر غمهای من
نامه جور و جفا را طی کنی
۳
ای دل سرگشته بر باد هواست
هرچه از راه وفا با وی کنی
۴
گر بود عیشم به خوبی چون بهار
از بلاجویی بهارم دی کنی
۵
من چو نی می نالم و تو چشم و گوش
سوی عود و چنگ و نای و نی کنی
۶
چون میسّر نیست امکان وصال
آخر ای دل چندش اندر پی کنی
۷
تا به کی از غمزه های نیم مست
خون ما ریزی و میل می کنی
تصاویر و صوت

نظرات