
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۷۴
۱
تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی
۲
بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی
۳
به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
که گوش با سخن مدعی دگر نکنی
۴
دلا تو تا سر ما را به باد بر ندهی
هوای زلف سیاهش ز سر به در نکنی
۵
میسّرت نشود وصل دوست تا جان را
به پیش ناوک مژگان او سپر نکنی
۶
چو خسرو از لب شیرین دوست در تابی
خود التفات دگرباره با شکر نکنی
۷
ایا نسیم صبا یار بی وفای مرا
ز حال و کار پریشان ما خبر نکنی
۸
ز چشم مست تو صد فتنه در جهان افتاد
چرا به حال خراب جهان نظر نکنی
تصاویر و صوت

نظرات