
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۷۶
۱
دلبرا با ما تو لطف بینهایت میکنی
از درم بازآ اگر با ما عنایت میکنی
۲
ای امید دوستان هجر تو ما را دشمن است
دشمن ما را چرا آخر حمایت میکنی
۳
دل ستانی غم دهی بر ما ستم داری روا
بعد از آن از من به صد دستان شکایت میکنی
۴
گفته ای کاو گفت ترک عشق ما، بالله که من
بیخبر ز آنم بتا کز من روایت میکنی
۵
ای دل سرگشته در هجران روی آن نگار
جان ز غم دادی و پنداری کفایت میکنی
۶
ای صبا جان جهان یک سر معطّر میشود
چون ز زلف مشکبوی او حکایت میکنی
تصاویر و صوت

نظرات