جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۳۸۰

۱

بشست از دیده شرم و از حیا روی

فغان از دست آن بی شرم دلخوی

۲

چه مایه رنج دیدم از جفایش

کشیدم بس بلا از فعل بدگوی

۳

چه خون از دست جورش در جگر رفت

چه اشک از دیده ها در رفت در جوی

۴

به میدان جفا دیدی که خوردیم

بسی چوگان غم زان دست و بازوی

۵

درآمد عقل سرگردانم از پای

به سر گردیدم اندر خاک چون گوی

۶

نیامد هیچ وقت اندر دماغم

ز باغ مهربانیش یکی بوی

۷

هزارت آفرین بر جان و تن باد

که آزارم نجستی یک سر موی

۸

تو بیداد آنچه بتوانست کردی

نگفتی چون کنم من روی در روی

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۵۰۹

نظرات