
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۹۲
۱
هیچ در خاطرت آمد که دلم باز دهی
یا شبی مجلس انست به کرم ساز دهی
۲
بنوازی دل مسکین مرا از شب وصل
در پس پرده زارم چو خود آواز دهی
۳
شمع را نیست زبانی که بگوید آن روز
هردم آن به که زبانش به سر گاز دهی
۴
یا بده کام دل من شبکی از سر لطف
یا به جان تو که آن برده دلم باز دهی
۵
بلبل دل به سر زلف تو در بند افتاد
وقت آن شد به گلستانش که پرواز دهی
۶
سرو نازی به چمن گاه خرامیدن تست
گرچه کام دل ما را ز سر ناز دهی
۷
دل کبوتر بچه ای بود و غم عشق تو باز
تا به کی حلق کبوتر به دم باز دهی
۸
بوسه ای کرد تمنّا دلم از لعل لبت
هم بده کام دلم گرچه به اعزاز دهی
۹
ای جهان جان ز برای شب وصلست نگر
گر دهی جان تو به وصل بت طنّاز دهی
تصاویر و صوت

نظرات