
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۳۹۳
۱
ای دلستان چرا دل ما را نمی دهی
دل را به شست زلف سیه جا نمی دهی
۲
کردی به زلف و خال مرا خان و مان سیاه
از آن علاج ماده سودا نمی دهی
۳
آخر ز روی لطف چرا ای طبیب من
کشتی مرا به درد و مداوا نمی دهی
۴
کام دل حزین من آسان بود تو را
مشکل در آنکه کام دل ما نمی دهی
۵
نی آنکه دستگاه نداری به وصل من
داری ولی مراد به عمدا نمی دهی
۶
دل را به چشم شوخ تو دادم شبی نهان
بردی دلم به چیرگی و وا نمی دهی
۷
ای گل شکفته ای تو به بستان حسن و ناز
از رخ مراد بلبل شیدا نمی دهی
۸
دادی زکات حسن و جوانی به هرکسی
ای پادشاه حسن گدا را نمی دهی
۹
کردی جهان خراب وز لب کام این جهان
گفتی دهم به زودی و گویا نمی دهی
تصاویر و صوت

نظرات