جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۳۹۶

۱

بی وصل تو ندارد جان با تن آشنایی

یارب چه باشد ار تو یک دم ز در درآیی

۲

هیچت زیان ندارد ای نور دیده و دل

گر یابد از جمالت این دیده روشنایی

۳

بازآی و خاطرم را بازآر کاو نزارست

ما با توایم جانا آخر تو خود کجایی

۴

ما چشم دیده و دل در قامت تو بستیم

ای سرو ناز بستان از ما مکن جدایی

۵

عمری مرا و عمری جان در سر تو کردیم

زان رو چو عمر هرگز با هیچکس نپایی

۶

تو پادشاه حسنی در عالم لطافت

زان می کنم شب و روز در کوی تو گدایی

۷

تو گوهری و ما خس در بحر عشقت ای جان

شد مشتری دل من با آن گران بهایی

۸

گویی جهان وفایی چندان نمی نماید

حقّا که از تو آموخت آئین بی وفایی

۹

گرچه تو بی وفایی همچون جهان ولیکن

هر لحظه بر دل ما مهری دگر فزایی

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۵۱۵

نظرات