
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۴۰۰
۱
تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی
وآنگه کند ز پیشم او میل بر جدایی
۲
دردست در دل من باشد علاج وصلش
بر من ترحّمی کن چون درد را دوایی
۳
طاقم ز صبر جانا طاقت نماند یارا
دوری مجو ز پیشم چون نور چشم مایی
۴
ای سرو راست قامت تا کی کنم قیامت
از روی لطف خواهم روزی ز در درآیی
۵
گر یک نظر به حالم اندازی ای پری روی
ای نور هر دو دیده لطفی بود خدایی
۶
تو پادشاه حسنی بر حال ما نظر کن
در کوی شاه ما را رسمی بود گدایی
تصاویر و صوت

نظرات