
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۴۰۶
۱
مائیم و سر کوی تو جانا و گدایی
زان روی که درد دل ما را تو دوایی
۲
جانی و جهان ای بت منظور خدا را
زین بیش مکن از من دلخسته جدایی
۳
با این همه خوبی و لطافت که تو داری
عیبت همه اینست که بی مهر و وفایی
۴
هرچند که از شدّت ایام زبونم
باشد که به فریاد رسد لطف خدایی
۵
هرچند تو را وعده کج هست نگارا
باشد که چو سرو از در ما راست درآیی
۶
آخر تو بدین قامت و بالای صنوبر
تا چند دل از خلق جهانی بربایی
۷
حدّیست جفا را و ز حد رفت خدا را
بر جان من خسته جفا چند نمایی
تصاویر و صوت

نظرات