جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۴۰۹

۱

ای روان گشته ز چشمم ز فراقت جویی

ز چه از خون جگر در طلب مه رویی

۲

شب دیجور به امّید سحر بیدارم

بو که از زلف تو آرد به دماغم بویی

۳

تا به گرد رخ تو زلف چو چوگان دیدم

در سر کوی تو سرگشته منم چون گویی

۴

گر زند ناوک دلدوزم از آن غمزه مست

چه تفاوت کند از دست کمان ابرویی

۵

کسی ندیدست به عالم چو نگارم شوخی

دلبری لاله رخی سنگ دلی مه رویی

۶

مشکل اینست که دل برد ز دستم ناگاه

نیست جز لطف ویم در دو جهان دلجویی

۷

گرچه برگشت چو بخت از من بیچاره هنوز

نفروشم به همه ملک جهانش مویی

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۵۱۹

نظرات