جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۴۱

۱

چشم چون بادام تو مادام مست و سرخوشست

با وجود سرخوشی تند و ملول و سرکشست

۲

چشم زخم روی همچون آتشت مسکین دلم

گر پسندی چون سپندت روز و شب در آتشست

۳

لعل جان فرسای تو آب حیاتست آن مگر

زانکه بس شیرین و جان بخش و لطیف و دلکشست

۴

دوزخ ار با یار باشد پیش من بهتر ز خلد

ور بهشتم بی تو باشد پیش من بس ناخوشست

۵

ترک آن ترک پری زاد پری وش چون کنم

ای مسلمانان نگاری نازنین مهوشست

۶

بر دل پردرد خون آلود من دیگر مزن

تیر هجرانم خدا را گر تو را در ترکشست

۷

در جهانم نیست یک دم بی تو خوش ای بی وفا

خوش مبادت بی تکلّف گر تو را بی ما خوشست

تصاویر و صوت

نظرات