
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۴۱۲
۱
چرا به ترک جفا دلبرا نمیگویی
چرا رخ دلم از خون دیده میشویی
۲
به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر
تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی
۳
مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم
بگو که از من خستهجگر چه میجویی
۴
بیا به چشمه چشمم نشین که هر ساعت
تو در سراب دو چشمم چو سرو میپویی
۵
دلا تو تا به کی آخر ز تاب چوگانش
به سر دوان شده و بیقرار چون گویی
۶
رقیب گفت برو ترک عشق دوست بکن
رقیب بیهدهگو را بگو چه میگویی
۷
مرا سریست فدای ره وفا کردم
نگار من تو چرا این چنین جفاجویی
تصاویر و صوت

نظرات