
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۴۲
۱
مرا گویی که عشقت سر نبشتست
که خاکم را به مهر تو سرشتست
۲
نروید در دلم جز بیخ مهرت
که تخم مهر رویت زود کشتست
۳
چو روی او ندیدم هیچ چهری
بنی آدم نباشد او فرشتست
۴
چه بودی گر چنین بدخو نبودی
نگار خوب رو را این سرشتست
۵
فرو برده به خون دیده ام دست
نگویی ای دلارامم که زشتست؟
۶
سرانگشتان دلبندم همانا
به خو ناب دل عشّاق رشتست
۷
به ساعدهای سیمین تا دگر بار
کدامین عاشق بیچاره کشتست
۸
مخور غم در جهان خوش باش حالی
بسا گلبوی ماه آسا که خشتست
نظرات