جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۴۳

۱

سرو از قد و قامت تو پستست

بر خاک ره از غمت نشستست

۲

گویی که گل مرا ز بنیاد

از آب و هوای تو سرشتست

۳

از سر بگذشت آب چشمم

اینم به فراق سرگذشتست

۴

این عادت و خوی و بوی کاوراست

ز آدم نبود که او فرشتست

۵

تخم غم مهر خویش گویی

در جان رهی به عشق کشتست

۶

کشتی به جفا جهانی آخر

یک روز نگفته ای که زشتست

۷

حال دل خویش چون بگویم

گویی تو که اینش سرنبشتست

تصاویر و صوت

نظرات