جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۴۴

۱

در چشم ما خیال سهی سرو بس خوشست

قد صنوبرش بر ما خوب و دلکشست

۲

بر یاد آن دو روی چو گلنار و لعل لب

همچون سپند جان جهانی بر آتشست

۳

آن ترک نیمه مست چه خوردست گوییا

کز باده هر دو نرگس او مست و سر خوشست

۴

زلف تو را چه بود که از باد صبحدم

دایم چو خاطر من مسکین مشوّش است

۵

ما سر نهاده در قدم آن صنم به راه

سرو قدش کشیده به هر جا و سرکشست

۶

روزی ز زلف دوست نسیمی به دل رسید

جان جهان هنوز از آن بوی در غشست

۷

از دست روز هجر تو این نور چشم من

دست دلم ز خون دو دیده منقّشست

تصاویر و صوت

نظرات