جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۴۶

۱

صبرم از روی تو ای دلبر فتّان تلخست

درد دوری تو ای دوست چو درمان تلخست

۲

لب لعل تو چه گویم چو شکر شیرینست

طعم ایام فراق رخت ای جان تلخست

۳

دست امّید دلم چون به گریبان نرسید

چکنم باز رها کردن دامان تلخست

۴

ندهم پند حکیم از سر دانش زیراک

نشنوم پند تو در بند بتان کان تلخست

۵

سخن راست بگو خواجه بدار از ما دست

راست گفتن چو تو دانی بر نادان تلخست

۶

ای عزیزان چه کنم پیش جهان چون حنظل

صحبت ناخوش اغیار گرانجان تلخست

۷

نوش داروی وصالش چو ندیدم ای دل

هیچ دانی که شراب شب هجران تلخست

تصاویر و صوت

نظرات