
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۵
۱
گر چه کردی تو به یک بار فراموش مرا
نرود یاد تو از خاطر مدهوش مرا
۲
از خدا دولت وصلت به دعا می خواهم
تا کشی رغم بداندیش در آغوش مرا
۳
زهر و تریاک و گل و خار به هم بنهادند
چند گویی که برو نیش تو را نوش مرا
۴
چون مرا بخت وصال تو نباشد اولیست
بار هجر تو کشیدن به سر و دوش مرا
۵
گفتم از درد و غم عشق فغان بردارم
می کند وعدهٔ دیدار تو خاموش مرا
۶
جوش سودای غم عشق تو در سر دارم
سر همانا که رود بر سر این جوش مرا
۷
درد عشق تو گر از خلق نهان داشتمی
برگرفت از دو جهان عشق تو سرپوش مرا
نظرات