جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۵۱

۱

چو شوق روی تو بر بودم اختیار از دست

برفت چون سر زلف توأم قرار از دست

۲

به دست بود مرا دامن نگار دریغ

که برد چرخ جفا پیشه ام نگار از دست

۳

گرت رسد به گریبان دوستان دستی

بگیر دامن یاران خود مدار از دست

۴

اگر به دست تو افتد شبی سر زلفش

مده دو زلف پریشانش زینهار از دست

۵

خیال قامت دلخواه ما چو سرو سهیست

برفت از نظر ما و رفت یار از دست

۶

به جان رسید دل من ز دست جور فراق

جفا و جور ز بهر خدا بدار از دست

۷

چو جان رسید به لب، دلبرم نظر فرمود

چو حاصلم بود اکنون که رفت کار از دست

۸

نه روزگار وفا کرد با من و نه نگار

ز دست رفت جهان را چو روزگار از دست

۹

قرار و خواب و شکیبایی و جفا بردن

برفت از غم عشق تو هر چهار از دست

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۴

نظرات