
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۷۵
۱
ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست
هر چند تو را با من مسکین سر نازست
۲
حال دل خود با که بگویم بجز از باد
کاو سوختگان را به کرم محرم رازست
۳
احوال دل سوخته هم باد بگوید
کاین دیده همه شب ز غم عشق تو بازست
۴
ورنه که رساند ز من خسته پیامی
کاین غمزده از هجر تو در سوز و گدازست
۵
محمود تویی من چو ایازم به حقیقت
محمود ببین نیک که مخدوم ایازست
۶
آخر ز چه بر ما ستم و جور کنی بیش
درگاه جهانبان به علی رغم تو بازست
۷
نومید ز درگاه تو باری نتوان شد
کالطاف جهانگیر تو بس بنده نوازست
نظرات