جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۷۹

۱

جهان گر سر به سر بستان و باغست

مرا با رویش از عالم فراغست

۲

به زلفش مشک را تشبیه کردم

بگفتا آن ز سودای دماغست

۳

به هجران صبر نتوانم که وصلش

تنم را جان و چشمم را چراغست

۴

ز وصلم مرهمی نه بر دل ای دوست

کم از هجران تو بر سینه داغست

۵

مرا در درد هجران ای دلارام

مسلمانان چه جای باغ و راغست

۶

کنون در گلستان وصلم ای جان

به جای بلبل شوریده زاغست

۷

ز دست جور چرخ نامساعد

کنون طوطی گرفتار کلاغست

تصاویر و صوت

نظرات