جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۸۴

۱

از صبا زلف تو ای دوست پریشان حالست

تا پریشانی آن حسن و رخت در خالست

۲

روی بنمای که در هجر تو از خون جگر

دامن جان من دلشده مالامالست

۳

ای صبا حال دل زار من خسته ببین

پیش دلدار بگو آنچه مرا احوالست

۴

کز فراق تو چه ها بر سر ما می گذرد

زیر پای ستم و هجر چنین پامالست

۵

چون درآمد به فصاحت بت شیرین سخنم

طوطی هند یقین پیش زبانش لالست

۶

چون الف بود مرا قامت زیبا و کنون

پشت امّید من از بار فراقت دالست

۷

پیش از این خاطر ما بود به وصلت دلشاد

واین زمان در غم هجران تو بس بد حالست

تصاویر و صوت

نظرات