جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۱۹۰

۱

از وصل مرا جهان به کامست

آن آهوی وحشیم به دامست

۲

وین توسن روزگار خودکام

شکرست به زیر پا که رامست

۳

ای دل تو عنان خود نگهدار

کاین توسن چرخ بدلگامست

۴

آن کس که چو من غلام او نیست

بنمای به من که او کدامست

۵

گر نیست تو را به بنده شوقی

ما را به وصال تو مدامست

۶

چون خون منت حلال گشتست

وصل تو چرا به من حرامست

۷

ای ماه تمام در نکویی

مارا غم عشق تو تمامست

۸

صبح رخ تو چو آفتابست

زلف سیه تو همچو دامست

۹

من بنده ی خاص تو ز جانم

از لطف عمیم تو که عامست

۱۰

سودای دو زلفت ای ستمگر

پختیم ولی هنوز خامست

۱۱

شکرست که دی گذشت و امروز

از وصل توأم جهان به کامست

تصاویر و صوت

نظرات