
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۹۵
۱
رخ زیباش مهتابی تمامست
دو زلفش را به رخ تابی تمامست
۲
دو چشم سرخوشش مستست و مخمور
به سرمستی ورا خوابی تمامست
۳
دل مسکین ما را در ره عشق
به جان تو که اسبابی تمامست
۴
بسی بابست اندر عشق بازی
به وصل تو مرا بابی تمامست
۵
دلم عاشق بدو، مهرش به سر بار
گل نم دیده را آبی تمامست
۶
غریق ورطه ی دریای هجران
کجا یابد که پایابی تمامست
۷
نیاز من به کویش هست بسیار
خم ابروش محرابی تمامست
نظرات