
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۱۹۷
۱
دلا در جهان شادمانی کمست
نصیب تو باری ز عالم غمست
۲
مخور غم برو بیش از این شاد باش
که کار جهان سر به سر یک دمست
۳
غم دل بگو با که گویم دمی
به جز باد کاو پیش تو محرمست
۴
چو محراب ابروی تو پشت دل
ز بار فراق تو دایم خمست
۵
اگر یادت از من نیامد دمی
غم دوست باری مرا همدمست
۶
دل خسته ی من ز درد فراق
چو زلفت پراکنده و درهمست
۷
نگشتم به سور وصال تو شاد
ز هجران رویت مرا ماتمست
۸
گذاری به ما گر کنی دور نیست
کز آب دو چشمم جهان در نمست
نظرات