جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۲۱۹

۱

فاش شد در دو جهان کاو به جهان یار منست

آفت هر دو جهان آن بت عیار منست

۲

در غم و حسرت دیدار تو جانا همه شب

آنچه در خواب نشد دیده ی بیدار منست

۳

سرو در باغ وفا با همه دستان که دروست

کی کجا قامت او چون قد دلدار منست

۴

بی وفایی مکن ای دوست که از جور غمت

کار من راست به کام دل اغیار منست

۵

من بیچاره نزارم ز غمش از چه سبب

آن بت عهدشکن در پی آزار منست

۶

با همه تندی و بدخویی و پیمان شکنی

مونس جان و امید دل افگار منست

۷

هر که ما را دگر از صحبت گل منع کند

نیک دانند که در هر دو جهان خار منست

تصاویر و صوت

نظرات