
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۲۶۱
۱
ترا در دل مگر مهر و وفا نیست
و یا آیین تو غیر از جفا نیست
۲
مرا دردیست در دل از فراقت
که جز وصل دلارامش دوا نیست
۳
مکن زین بیش دوری از بر ما
که جان از تن جدا بودن روا نیست
۴
چرا یاد از من مسکین نیارد
چو یک دم یاد او از ما جدا نیست
۵
شکستن عهد یار و بی وفایی
نگارینا چو می دانی ز ما نیست
۶
تو سلطان جهانبانی ولیکن
به هیچت جای پروای گدا نیست
۷
من آن بلبل شدم در گلستانت
که ذکرم غیر اوصاف شما نیست
نظرات