جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۲۶۸

۱

هیچ شب نیست که در کوی غمت غوغا نیست

در فراق رخ تو دیده ما دریا نیست

۲

سر و جانی تو، بود جای تو در دیده ی ما

از چه روی است بگو تا نظرت با ما نیست

۳

شب دیجور فراق تو مرا محرم راز

غیر از این مردمک دیده خون پیما نیست

۴

به سر و جان تو سوگند توانم خوردن

که مرا از غم رویت به جهان پروا نیست

۵

گر بروید به سرِ چشمه ی حیوان سروی

هیچ شک نیست که او همسر آن بالا نیست

۶

عهد بشکستی و پیمان بگسستی ما را

شکرم آنست که نقصان وفا از ما نیست

۷

تا به کی غصّه خوری ای دل محزون با یار

خوش برآییم که احوال جهان پیدا نیست

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۰

نظرات