جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۲۷

۱

ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما

یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما

۲

گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را

لیک شست زلف آن دلخواه شد پابست ما

۳

گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق

ای عزیزان از زبانش کی بود وارست ما

۴

گفتمش صبرم نماند اندر غمت زنهار گفت

صبر هشیاران بسی بربود چشم مست ما

۵

گلبنی با سرو بستان گفت با بالای تو

کی به چشم ما درآید این درازی پست ما

۶

دام در ماهی وصلت جان ما افکنده بود

ای دریغا کاو به عیاری بجست از شست ما

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۴

نظرات