
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۲۷۵
۱
در جهان بر جان من جز درد نیست
همدمم جز درد و آه سرد نیست
۲
بیش از این در عشق روی تو مرا
صبر مهجوری و خواب و خورد نیست
۳
من نگردانم سر از پیمان دوست
هر که از عهدش بگردد مرد نیست
۴
بار بسیارست بر من رحمت آر
بیش از اینم هجر تو در خورد نیست
۵
کی رسد در کام دل آنکس که او
چون من از شادی دوران فرد نیست
۶
روی زرد من گواه عشق تست
نیست عاشق آنکه رویش زرد نیست
۷
از جهان بر دل غباری گر نشست
از تو باری بر دل او گرد نیست
نظرات