
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۲۸
۱
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
۲
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
۳
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
رحمی نکرد بر دل مسکین زار ما
۴
از من بگو به یار ستمگر که بیش از این
در آب و آتشیم، مده انتظار ما
۵
کاشانه ی دلم ز جمال تو روشن است
شمع میان جمع تویی در دیار ما
۶
ماییم سر نهاده به پای غمت مدام
شادان نشسته سرو قدت در کنار ما
۷
خوش بود با وصال توام روزگار دل
بربود روزگار تو را از کنار ما
۸
مخمور باده ی لب لعلم چه کم شود
گر بشکنی ز نرگس مستت خمار ما
۹
من خاک راه عشق تو گشتم ز جان و دل
بر خاطر تو گر ننشیند غبار ما
۱۰
ما شیرگیر باده به یاد لبش شدیم
با چشم آهوانه بگشت او شکار ما
۱۱
قلبیم راستی به غم عشق در جهان
مشکن ز روی لطف خدا را عیار ما
تصاویر و صوت

نظرات