جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۲۹

۱

بشکست چشم مست تو جانا خمار ما

بربود زلف شست تو از دل قرار ما

۲

از آه بی دلان که برآرند صبحدم

آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما

۳

دایم خیال قدّ تو در دیده ی منست

زیرا که جای سرو بود در کنار ما

۴

از پا درآمدم ز غم روی آن صنم

نگرفت دست دل شبکی آن نگار ما

۵

دیدم بسی جهان و بگشتم به عشق او

کس نیست در جهان وفا همچو یار ما

۶

گفتم شکار زلف تو گشتم ستمگرا

گفتا که هست خلق جهانی شکار ما

۷

گفتم وفا و مهر نداری چرا بگو

مست فراغتی تو ز احوال زار ما

۸

کارم خراب از غم و بارم به دل ز عشق

روزی نظر فکن تو در این کار و بار ما

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۴

نظرات