جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۰۵

۱

فریاد که جز لطف تو فریادرسم نیست

واندر دو جهان غیر غمت هیچ کسم نیست

۲

مشکل همه اینست که از پای فتادم

از هجر و به وصل رخ تو دست رسم نیست

۳

گرچه نفسی یاد من خسته نکردی

صبر از رخ همچون قمرت یک نفسم نیست

۴

من بلبل شوریده ام از عشق رخ تو

اندر قفسی بسته ولی همنفسم نیست

۵

چون قدّ خود ار راست بپرسی ز من ای جان

زین سخت تر امروز به جان تو قسم نیست

۶

گر جنّت فردوس دهندم به حقیقت

جز خاک سر کوی تو باری هوسم نیست

۷

گرچه به سر آمد به زبان دشمن بدخواه

من بحر محیطم که زیانی ز خسم نیست

۸

من چون شتر بارکش و خار جفاخور

در گردن ظالم چه کنم چون جرسم نیست

۹

در صبر و مدارا به جهان چاره ندارم

در درد فراق تو چو فریادرسم نیست

تصاویر و صوت

نظرات