
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۰۶
۱
مرا به غیر صبا پیش دوست محرم نیست
مرا انیس و دلارام و یار جز غم نیست
۲
ببین چگونه بود حال آن دل مسکین
که جز غمش به جهان در غم تو همدم نیست
۳
صبا تو حال من خسته نیک می دانی
بگو بگو به نگارم که جز تو محرم نیست
۴
که در فراق تو راضی شدم به پیغامی
کنون ز پیش تو ای بی وفا و آن هم نیست
۵
دلم ز نیش فراق تو نیک مجروحست
بیا که جز شب وصل تو هیچ مرهم نیست
۶
بیا که طاقت صبرم برفت و شدّت هجر
ز حد گذشت و جهان را قرار یکدم نیست
۷
دمی نمی گذرد بر من پریشان حال
که خاطرم چو سر زلف یار درهم نیست
۸
مباد درد و بلا بر قدت نظر فرما
که جز بلای فراق تو هیچ دردم نیست
۹
تو سرو باغ بهشتی و ما چو خاک درت
از آن جهت ز جهان سایه شما کم نیست
تصاویر و صوت

نظرات