
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۰۹
۱
درد هجران ز تو نهانم نیست
بیش ازین طاقت و توانم نیست
۲
مهرت از دل نمی شود خالی
غیر یاد تو بر زبانم نیست
۳
در فراق رخت شبان دراز
جز خیال تو میزبانم نیست
۴
حال خود خواهمت که عرضه دهم
محرمی راز آن چنانم نیست
۵
مرغ پربسته ام به کوی مراد
چه کنم میل آشیانم نیست
۶
بس بلاها ز دشمنان دارم
هیچ لطفی ز دوستانم نیست
۷
بنوازم بتا که هیچ کسی
غیر لطف تو در جهانم نیست
نظرات