جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۱۱

۱

الهی شکر و فضلت را کران نیست

که را حمد و ثنایت در زبان نیست

۲

توکل کرده ی دریای حق را

به گلّه هیچ محتاج شبان نیست

۳

به گنج درّ معنی کم تو دادی

مرا چندان شعف بر پاسبان نیست

۴

یکی برگ درختی کو نه ذکرت

کند گویا که آن در بوستان نیست

۵

گلی کان نشکفاند باد لطفت

یقین دانم که اندر گلستان نیست

۶

چه پرسی حال زار ناتوانان

که کس را یک نظر بر ناتوان نیست

۷

چو سروش جای دادی بر دل خاک

از آن قدی چنان در بوستان نیست

۸

بجز درگاه لطفت ای جهاندار

تو می دانی مرا جا و مکان نیست

۹

ز هجر مدعی ما را به گیتی

به جز درگاه تو دارالامان نیست

۱۰

ترا باشد به عالم بنده بسیار

ولی چون من غریبی در جهان نیست

تصاویر و صوت

نظرات