
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۱۸
۱
نیست دلی کز غم تو خسته نیست
با سر زلفین تو وابسته نیست
۲
نقش رخت می نرود از خیال
زآنکه غم عشق تو بربسته نیست
۳
پیش رخ خوب تو در بوستان
هیچ گلی نیست که او دسته نیست
۴
نیست شبی کز غم هجران تو
روی من از خون جگر شسته نیست
۵
رفت دلم بر در عطّار شوق
چون دهن تنگ تو یک پسته نیست
۶
چون قد و بالای تو سروی دگر
بر لب سرچشمه ی جان رُسته نیست
۷
روی به درگاه نیازش بمال
در دو جهان زآنکه درش بسته نیست
نظرات