جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۱۹

۱

کیست که جانش ز غمت خسته نیست

کیست که دل را به رخت بسته نیست

۲

چون قد و بالای تو سروی دگر

بر لب سرچشمه ی جان رسته نیست

۳

نقش رخت می نرود از دلم

زنگ غم عشق تو سربسته نیست

۴

روی به درگاه نیازش بمال

در بزن ای دل که دری بسته نیست

۵

نیست شبی کز غم تو در جهان

روی من از خون جگر شسته نیست

تصاویر و صوت

نظرات