
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۲۰
۱
ما را به درد عشق تو جز صبر چاره نیست
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست
۲
چندان ز درد عشق تو خونم ز دیده رفت
کز اشک دیده بر سر کویم گذاره نیست
۳
جانا به حال زار منت کی شود نظر
چون عاشقان روی ترا خود شماره نیست
۴
مستغرق محیط فراقم ستمگرا
دریای بی کران غمت را کناره نیست
۵
بیچاره ام تو چاره کارم نمی کنی
زین بیش در غم تو صبوریم چاره نیست
۶
یکدم به دولت شب وصلت نمی رسم
از دورم از جمال تو غیر از نظاره نیست
۷
کشتی به درد هجر جهانی به انتظار
مشکل که با تو گفت و شنیدیم یاره نیست
نظرات