جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۳۱

۱

مرا در عشق جز درد دلی نیست

چو از وصل نگارم حاصلی نیست

۲

اگر پیش تو آسانست جانا

مرا چون روز هجران مشکلی نیست

۳

بجز مهرت نمی ورزیم کاری

بجز کوی تو ما را منزلی نیست

۴

مرا گویند دل دادی تو بر باد

فدا بادا تو را غیر از دلی نیست

۵

مجوی از ورطه ی عشقش خلاصی

که بحر عشق او را ساحلی نیست

۶

شدم دیوانه از زنجیر زلفش

وزین سودا به عالم عاقلی نیست

۷

صبا از من پیامی نزد دلدار

رسان چون جز تو ما را حاملی نیست

۸

دل از من بستد و در دیگری بست

چو می بینم چو شخصم غافلی نیست

۹

تو دلبر در جهان جان جهانی

جهان را بی تو خود جان و دلی نیست

تصاویر و صوت

نظرات