جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۵۷

۱

تا دلم روی چو ماهت را بدید از دست رفت

زلف مشکینش دل مسکین ما بشکست رفت

۲

تا کمانداران ابرویش دل از دستم ببرد

چاره ای دیگر ندارم چونکه تیر از شست رفت

۳

زینهار ای دل ز تیر چشم مستش گوشه گیر

هر که هشیارست می دانم ز پیش مست رفت

۴

گرچه من از عهده عشقش نمی آیم برون

آن نگار شوخ دیده عهد با ما بست رفت

۵

گفتمش دستم شبی از وصل جان پرور بگیر

داد او انتظارم تا نگار از دست رفت

تصاویر و صوت

نظرات