
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۸۲
۱
ناامیدم مکن ز درگاهت
که چو من نیست بنده ی راهت
۲
جان فدای رخ تو خواهم کرد
گر به خون منست دلخواهت
۳
بر لب آمد ز روز هجرم جان
وز شب غم فزای تن کاهت
۴
اعجمی عشق او ز غیب رسید
ور نه ای دل نبود آگاهت
۵
گر بپرسد تو را ز درد فراق
بنما رنگ روی چون کاهت
۶
ور نگیرد ز وصل دستت را
برسد هم به دامنش آهت
۷
در جهان غم مخور که از سر صدق
جان صاحب دلانست همراهت
نظرات