
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۸۵
۱
چرا با ما چنینی بی عنایت
مکن جوری به جانم بی نهایت
۲
ز حد بگذشت جانا جور بر من
جفا را نیز باشد حد و غایت
۳
گناهی جز وفاداری ندارم
ستان از من بدین معنی جفایت
۴
تویی شاه جهان از روی رحمت
نظر فرما خدا را بر گدایت
۵
گرم بر جان دهی فرمان روانست
چه گونه سرکشم از حکم و رایت
۶
به جان آمد دل من از جفاها
بگو تا کی کشم جور از برایت
۷
گرم یک شب به لطف از در درآیی
کنم جان و جهان ایثار پایت
نظرات