
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۳۸۸
۱
بجز خیال تو در چشم ما نیاید هیچ
بجز وصال تو در عالمم نباید هیچ
۲
اگرنه مهر تو باشد ز سینه دل بکشم
بجای مهر تو در خاطرم نشاید هیچ
۳
به غیر مهر رخ آفتاب پرور تو
ز مادر غم عشقم دگر نزاید هیچ
۴
به غیر تخم غم تو که در جهان کارم
به خون دیده گرش پرورم برآید هیچ
۵
به غیر نکهت زلفین عنبرین بویش
نسیم باد بهشت از برش نیاید هیچ
۶
صبا بگو به نگارم که طوطی کامم
به غیر لعل شکربار تو نخاید هیچ
۷
به هیچ بر نگرفتم نگار سنگین دل
جهان اگر به غم او به من سرآید هیچ
نظرات