جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۳۹۸

۱

تا جهان باشد به کام پادشه هر روز باد

دایماً بر دشمنان خویشتن پیروز باد

۲

روزگار دشمنانش همچو شب بادا سیاه

وز ازل شبهای وصل یار او چون روز باد

۳

جاه او برتر ز کیوان و حسود جاه او

همچو شمع مجلس او در گداز و سوز باد

۴

من ز جان و دل دعای حضرتش گویم ولی

ای نصیب جان خصمش ناوک دلدوز باد

۵

دشمن جاه و جلالش گر نخواهد عمر او

در لگن سوزان و گریان هر شبی تا روز باد

۶

جور تابستان نخواهی با زمستانت چه کار

ای هوای ملک تو معمور چون نوروز باد

۷

گرچه زان حضرت بعیدم لیک در شبهای قدر

من ز جان گویم تو را هر شب، شب تو روز باد

۸

باد نوروزی بیاراید جهانی را به لطف

روح در تن می فزاید موسم نوروز باد

۹

گرچه در تاریکی هجرت به جان آمد دلم

شمع رخسار چو ماه تو جهان افروز باد

تصاویر و صوت

نظرات