جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۰۸

۱

شبت بی من خسته دل خوش مباد

دلم همچو زلفت مشوّش مباد

۲

ز خون دو چشم و ز سوز جگر

چو من کس در آب و در آتش مباد

۳

ز بالای آن قامت همچو سرو

چو من مستمندی بلاکش مباد

۴

به غیر از شراب لب لعل تو

کس از دوستان تو سرخوش مباد

۵

به امّید وصل تو ما در جهان

بجز کوی جانان فروکش مباد

۶

اگرچه به دردم ندارد دوا

همی گویم از جان که دردش مباد

تصاویر و صوت

نظرات