
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۱۲
۱
جهان را با غم رویت خوش افتاد
ز رخسارت دلم در آتش افتاد
۲
چرا آن قامت زیبایش از ما
بنامیزد چو سروی سرکش افتاد
۳
نظر در بوستان بر سرو کردم
مرا با سرو قدّش بس خوش افتاد
۴
دل مسکین ما را در فراقت
ز خوان وصل تو غم بخشش افتاد
۵
بر آن روی نگارین نقطه ی خال
ز عنبر بر رخش بس دلکش افتاد
۶
چو بخرامد قدش بر طرف بستان
ببین سرو از قد از رفتارش افتاد
۷
خوش افتادست عشقش بر جهانی
فراق روی خوبش ناخوش افتاد
نظرات