جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۱۳

۱

مرا با قامت آن سرو آزاد

مسلمانان ز جانم بس خوش افتاد

۲

نهال قامتش سرو بلندست

که بیخ صبر برکندم ز بنیاد

۳

خیالش از دو چشمم کی شود دور

که در سالی نیارد یک دمش یاد

۴

ز غم گشتم مسلمانان چو مویی

نگویی از وصالت کی شدم شاد

۵

ندارم خواب و خور در درد هجران

شبی از وصل خویشم رس به فریاد

۶

تنم خاکی و باد عشق در سر

چه دارد آشنایی خاک با باد

۷

دلم برد و تنم چون خاک ره کرد

هزارش آفرین بر جان و تن باد

۸

درآمد آتش عشقت تنم سوخت

از آن رو خاک ما بر باد برداد

۹

چو بگشود از سر زلفش گره باز

جهان از بوی زلفش گشت آزاد

تصاویر و صوت

نظرات